اواخر خرداد سال 1402 گزارش یک نزاع جمعی در جنوب تهران به پلیس اعلام شد.
پس از آن مأموران به محل که ساختمانی نیمه ساز بود مراجعه کردند و با بررسیهای اولیه دریافتند درگیری میان چند کارگر ساختمانی رخ داده و یکی از آنها به نام نصیر از ناحیه سر آسیب دیده و به بیمارستان منتقل شده است.
مأموران بلافاصله به بازجویی از شاهدان و افراد حاضر در محل پرداختند.
یکی از شاهدان درگیری گفت: یکی از کارگران به نام حسن چند باری پسر 10 سالهاش را با خودش به سر کار آورده بود اما وقتی صاحبکارمان متوجه این موضوع شد با او برخورد کرد و به نگهبان ساختمان گفت دیگر اجازه ورود هیچ بچهای را به داخل ساختمان ندهد.
روز حادثه حسن دوباره با پسرش به اینجا آمد اما نگهبان مانع ورود او و فرزندش شد و همین موضوع باعث درگیری و دعوای شدیدی شد.
عدهای از کارگران به هواخواهی نگهبان و عدهای هم به حمایت از حسن وارد درگیری شدند و در این میان یکی از کارگران به نام هاشم با ابزار بنایی ضربهای به سر نصیر زد و او بیهوش روی زمین افتاد.
در ادامه چند شاهد دیگر هم این اظهارات را تأیید کردند. به این ترتیب هاشم بازداشت شد اما مدعی شد نقشی در درگیری و ضربه به سر نصیر نداشته است.
تا اینکه 3 روز بعد از درگیری از بیمارستان خبر رسید که نصیر تسلیم مرگ شده است.
با مرگ او هاشم بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و در توضیح بیشتر گفت: در آن درگیری خیلی از کارگران حضور داشتند اما من ضربهای به سر نصیر نزدم و نمیدانم که چه کسی او را زد.
من نه خصومتی با او داشتم و نه دلیلی برای ضربه زدن حالا هم من بیگناه بازداشت شدهام و تعجب میکنم که چطور چند شاهد من را بهعنوان عامل قتل معرفی کردهاند.
بیشتر بدانید: اعتراف به قتل مرد جوان با ضربات مشت در مولوی
در حالی که متهم منکر دست داشتن در جنایت بود اما با توجه به اظهارات چند شاهد درگیری، برای او به اتهام قتل عمد کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی بزودی محاکمه شود.
اولیای دم نیز برای متهم درخواست حکم قصاص کردهاند.
محاکمه کارگر ساختمانی که منکر قتل است